این چند روز
دوشنبه غروب بود که دیدم دانیال آبریزش بینی داره و مدام سرفه و عطسه میکنه. خیلی ناراحتشدم آخه تازه خوب شده بود ولی چه میشه کرد کمی هم ترسیده بودم که خدایی نکرده مثل هستی ریه دانیال مشکل دار نشه به هرحال سه شنبه صبح دانیال رو آوردم مهدکودک و ساعت 10 با بابایی بردیمش پیش دکتر تفضلی. دکتر گفت که ریه اش صاف نیست. براش آنتی بیوتیک نوشت و یه آمپول که اسمش یادم نیست. همونجا تو درمانگاه آمپولش رو زدیم البته با اعمال شاقه.دانیال رو با بدبختی نگه داشتم که آمپولش رو بزنه. تازه موقع آمپول زدن دیدم که پوشک پر بوده و حسابی عصبانی شدم که چرا دانیال رو با پوشک پر به من تحویل دادن و رفتن به خاله سهیلا هم گفتم و خودم دانیال رو عوض کردم و ب...