دانیالدانیال، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 18 روز سن داره
الیناالینا، تا این لحظه: 9 سال و 22 روز سن داره

دانیال و الینا بهترین هایم

این چند روز

1391/3/10 9:53
301 بازدید
اشتراک گذاری

دوشنبه غروب بود که دیدم دانیال آبریزش بینی داره و مدام سرفه و عطسه میکنه. خیلی ناراحتشدم آخه تازه خوب شده بود ولی چه میشه کرد کمی هم ترسیده بودم که خدایی نکرده مثل هستی ریه دانیال مشکل دار نشه به هرحال سه شنبه صبح دانیال رو آوردم مهدکودک و ساعت 10 با بابایی بردیمش پیش دکتر تفضلی. دکتر گفت که ریه اش صاف نیست. براش آنتی بیوتیک نوشت و یه آمپول که اسمش یادم نیست.  همونجا تو درمانگاه آمپولش رو زدیم البته با اعمال شاقه.دانیال رو با بدبختی نگه داشتم که آمپولش رو بزنه. تازه موقع آمپول زدن دیدم که پوشک پر بوده و حسابی عصبانی شدم که چرا دانیال رو با پوشک پر به من تحویل دادن و رفتن به خاله سهیلا هم گفتم و خودم دانیال رو عوض کردم و برگشتم اداره. ظهر کار داشتم به جای 2:30 ساعت 3 رفتم دنبال دانیال. بابا محسن هم بود دانیال چند دقیقه بازی کرد و رفتیم سمت خونه. دم تره بار نگه داشتیم تا خرید کنیم.اونجا هم دیدم که پوشک دانیال پر بوده. دیگه واقعاً حرصم گرفته بود. تو بودن خاله رویا تاحالا پیش نیومده بود که دانیال رو با پوشک پر به من تحویل بدن اما حالا تو یک روز دو بار دانیال رو با پوشک پر تحویل گرفته بودم. تازه پوشک هم نداشت اما برای اینکه می دونستم با این وضعیت دانیال طاقت نمیاره و ممکنه پاهاش بسوزه پوشک رو درآوردم و با دستمال مرطوب تمیزش کردم و بدون پوشک لباس پوشوندم به امید اینکه تا خونه میرسیم خودش رو خیس نکنه. سریع خریدمون رو تو تره بار تموم کردیم یکی از فروشنده ها که یه پسر جوان بود با دانیال حسابی دوست شد و وقتی دانیال زردالو نشسته رو برداشت بخوره و من ازش گرفتم رفت برای دانیال زردآلو شست و بهش داد کلی هم باهاش حرف زد و بغلش کرد و دانیال هم بوسش کرد و تا موقعی که با دانیال بود  و قربون صدقش میرفت بعد رفتیم داروخانه داروهاش رو گرفتیم. دم داروخانه دانیال خودش رو خیس کرد البته خوشبختانه تو ماشین نبود و فقط لباسش کثیف شد که  لباسش رو عوض کردم و رفتیم خونه. دانیال دیشب هم تو خواب سرفه می کرد ولی خوشبختانه تب نداشت. نگرانشم امیدوارم زود زود خوب بشه.

راستی دیروز که زنگ زدم عمه شهین گفت که هستی نذاشته عکسی که باید از ریه اش می انداختن رو بگین ظاهرا باید یه مایع غلیظ سفید شیرین رو میخورده و در همون حین عکس رو میگرفتن که هستی بالا آورده و حسابی گریه زاری کرده.  عمه شهین این چند روزه حسابی تو بیمارستان داغون شد. ساعت ملاقات هم 3 الی 4 بود و خودبیمارستان هم خیلی دور بود و ما نتونستیم بریم ملاقات و شرمنده شدیم. امیدوارم امروز هستی مرخص بشه.

 ضمناً از همه دوستانم که جویای حال هستی کوچولو بودن تشکر می کنم. امیدوارم همه نی نی ها کنار خانواده هاشون سالم و سلامت و شاد زندگی کنن.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

محمد[بابای دانیال]
10 خرداد 91 17:23
سلام. حضرت دانیال (ع) در بیت المقدس متولد شد و در سن 12 سالگی بود که سپاه بخت النصر، پادشاه بابل به سرزمین بیت المقدس حمله و آن سرزمین را فتح کرد به رسم آن زمان تعداد زیادی از مردم آن سرزمین از جمله حضرت دانیال را به همراه خود به اسارت برد.پادشاه در ابتدا دستور داد تا تعدادی از افرادی را که به اسارت برده اند انتخاب کرده و به آنها تعلیم داده شود تا در آینده از آنها در دربار استفاده کنند و یکی از کسانیکه انتخاب شد حضرت دانیال (ع) بود. در این مدت، روزی پادشاه بابل خوابی دید و تمام خوابگزاران از تعبیر آن خواب عاجز ماندند و پادشاه دستور داد تا همه آنها را بکشند. خبر به گوش حضرت دانیال (ع) رسید او به مامورین سلطنتی گفت که می تواند خواب را تعبیر کند. حضرت دانیال را پیش پادشاه بردند و پادشاه به او گفت که تو هم باید خواب را تعریف کنی هم اینکه آن را تعبیر کنی و دانیال پذیرفت و او خواب را برای پادشاه تعبیر کرد و به همین سبب مورد احترام واقع شد.زمان گذشت تا اینکه کوروش، پادشاه ایران به بابل حمله کرد و توانست بابل را فتح و یهودیان را از اسارت حکومت بابل آزاد کند و دانیال (ع) را به همراه خود به ایران آورد و در دربار پادشاهی ایران نیز مورد تکریم قرار گرفت در این مدت حضرت دانیال می توانست به طور مستقیم و بدون اجازه و وقت قبلی با پادشاه دیدار کند و می توان گفت که به عنوان دومین فرد مملکتی محسوب می شد.بعد از مرگ کوروش یک دوره کوتاه در زمان بردیای دروغین به وجود می آید که در تاریخ چیزی از دانیال (ع) نیامده است اما بعد از روی کار آمدن داریوش دوباره حضرت دانیال (ع) باز به همان مقام و مرتبه رفیع دست پیدا می کند تا اینکه احتمالا در سن 83 یا 85 سالگی دار فانی را وداع می کند و به رسم بزرگان آن زمان جسد آن حضرت را به صورت مومیایی شده در همین منطقه که هم اکنون آستان آن بزرگوار است نگهداری می شده و بالای سر آن جعبه ای قرار داشته که هر کس احتیاج به پول پیدا می کرد از آن جعبه به قرض می برده و بعد از اینکه مشکلاتش برطرف می شده دوباره قرض را پس می داد. در سال 16هجری قمری بعد از پایان آخرین جنگ بین سپاه اسلام و ایرانیان (جنگ شوشتر یا جنگ هرمزان) فرمانده سپاه اسلام در هنگام بازگشت، جسد مومیایی شده ای را می بیند و از مردم در خصوص آن سئوال می کند. مردم که از مقام و مرتبه حضرت آگاهی نداشته اند، می گویند چیزی نیست که به درد شما بخورد هر وقت ما احتیاج به باران داشته باشیم این جسد را از آلونک بیرون می آوریم و به حکم خداوند باران می بارد و هر وقت آن را داخل می گذاریم بارش باران تمام می شود.فرمانده سپاه اسلام به خلیفه وقت نامه می نویسد که جسدی مومیایی شده در شیشه ای بلورین در منطقه شوش پیدا شده است. خلیفه از شناسایی آن عاجز می ماند به نزد حضرت علی (ع) می روند و جریان را سئوال می کنند. حضرت علی (ع) می فرماید که این جسد برادرم حضرت دانیال است و دستور می دهد آن جسد را به روش مسلمین غسل دهند و سپس کفن کنند و رو به قبله دفن نمایند (احتمالا بعد از پیامبر اسلام تنها پیامبری است که رو به کعبه دفن شده زیرا تمام پیامبر قبل از او رو به قدس دفن هستند) و همچنین دستور داد آب رودخانه را از روی قبر عبور دهند تا نگهبانی باشد برای قبر، تا دست کسی به آن نرسد. همچنین حضرت علی (ع)حدیثی می فرماید: «من زار اخی دانیال کمن زارنی؛ یعنی هر کس برادرم دانیال را زیارت کند مرا زیارت کرده است». همچنین حضرت محمد (ص) می فرماید: «من لم یقدر علی زیارتی فلیزر قبر اخی دانیال؛ یعنی هر کس قادر به زیارت من نیست زیارت کند قبر براردم دانیال را» (درک: سفسنه البحار جلد 3 صفحه 351) در جای دیگر باز پیامبر می فرماید: «من دل الی دانیال فبشروه بالجنه؛ یعنی هر کس مردم را دلالت بدهد به زیارت دانیال به بشارت بهشت را می دهم» (مدرک: تاریخ انبیا - جلد دوم )
عمه زینب دانیال
11 خرداد 91 14:33
مامان جون دانیال نگران همه ی آقا دانیالا قوی هستن
محیا یعنی تمام زندگی
16 خرداد 91 13:49
امیدوارم دانیال هم تا حالا خوب خوب شده باشه


مرسی خاله جون