مرکز استعداد یابی
روز پنجشنبه به خواست خاله مهدیه من و دانیال سوار تاکی و اتوبوس شدیم و رفتیم سه راه جمهوری، خیابان نول لوشاتو. مرکز استعدادیابی. اونجا یه صبحت کوچیکی با مشاور کردم و اون از دانیال خیلی خوشش اومدو نظرش این بود که بچه باید قلدر باشه پر قدرت باشه و اینکه دانیال هوش و درک منطقی خیلی خوبه و کلی تعریف و ... آخه اونجا دانیال از پس یه پسربچه هفت ساله براومد و با اینکه از اون کتک خورد اصلا گریه نکرد. برعکس اون پسربچه گریه می کرد و از مامانش کمک می خواست. بااینکه دانیال اون رو نزده بود. فقط اون صندلیی که اون بچه می خواست رو برداشته بود. خلاصه. اون روز با خاله مهدیه و دوستش رفتیم اولین پیتزا فروشی ایران و پیتزا خوردیم. خیلی جالب نبود و من هم سردرد ...