دانیالدانیال، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 27 روز سن داره
الیناالینا، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه سن داره

دانیال و الینا بهترین هایم

یادداشت در مورد دانیال- اواسط شهریور

1392/6/10 10:40
241 بازدید
اشتراک گذاری

آخر هفته گذشته خونه پسرخاله علی و خاله سمیه دعوت بودیم. ظهرش هم رفته بودیم خونه مامانی و از اونجا رفتیمخونه پسرخاله. وقتی خونه مامانی بودیم دانیال حسابی پشت سر داییش گریه کرد آخه دایی غلام با دوچرخه اش رفته بودبیرون . دانیال هم حسابی اشک ریخت و خاله زیبا هم نازش ر ومی کشید. دانیال به مامانی اصرار می کرد که ماشینم رو بزارتوکوچه با ماشینم برم دنبال داییم. خاله زیبا آرومش کرد و بهش گفت می برمت بیرون. چی دوست داری برات بخرم و .... بعد به اصرار خاله زیبا من و خاله زیبا و دانیال رفتیم بیرون. خاله زیبا جلوی یه اسباب بازی فروشی وایستاد و به دانیال گفت چی می خوای؟ من هم که می دونستم دانیال جنبه این حرفا رو نداره با تعجب به زیبا نگاه می کردم که چرا این سئوال رو پرسیدی . بهر حال دانیال هزار تا چیز انتخاب کرد و در نهایت یه ماشین بزرگ برداشت و خاله زیبا رو حسابی پیاده کرد. البته من هم نصف پول ماشین رو به خاله دادم. بهر حال اون شب رفتیم خونه پسرخاله. اونجا هم دانیال شیطونی های خودش رو داشت و در نهایت دو تا قلب کوچولوی پلاستیکی شفاف رو که جلوی قاب عکسشون بود رو برداشت و گذاشت تو کیفش. ما هم ندیدیم. تا اینکه فرداش کیف دانیال رو جمع و جور میکردم که اونها رو دیدم و به خاله سمیه خبر دادم که آره دانیال این ها رو از خونتون برداشته و گذاشته تو کیف و حسابی شرمنده شدیم و اونها هم حسابی خندیدن.

از هفته گذشته که خاله منظر گفت به دانیال شیرکاکائو و شکلات کمتر بدید و من هم رعایت کردم دانیال خیلی بهتر شده. کلی از شیطونی های خطرناکش کم شده. انگار واقعا کاکائو بهش انرژی اضافه و زائد می داده.

امروز صبح تو ماشین وقتی بابا محسن ویراژ داد دانیال یهو به باباش گفت بابا مگه عروسیه (علوسیه) اینجوری می ری؟ یا وقتی باباش بوق می زنه دانیال می گیه چه خبره مگه عروسیه؟

در کل با دانیال حسابی حال می کنم هر چند گاهی شیطنتش رو از حد می گذرونه وقتی شروع می کنه شوخی دستی کنه و رو سروکول آدم می پره. ولی در کل خیلی بامزه و باهوشه و عاشقشم.

موقع آشپزی دوست داره رو کابینت کنار من بشینه و از من می خواد تا نمک، زردچوبه و هر چیزی که می خوام تو غذا بریزم رو به اون بدم تا بریزه . یا دوستداره اجازه بدم غذا رو هم بزنه . من که خوشم میاد دانیال وقتی بزرگ شد آشپزی بلد باشه تو این دوره زمونه پسرها ودخترها بایدا همه کاری بلد باشن. لازمشون می شه.

چشمک چشمک چشمک

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)