روز نوشت 23 فروردین
روم نمیشه بگم دانیال باز هم سرماخورده. عذاب وجدان دارم و احساس می کنم ایراد از منه که دانی انقدر مریض میشه. احساس بیهودگی می کنم وقتی می بینم که علی رغم عشق و تلاشی که برای رشد و سلامتی جسم و روح دانیال دارم اون هرماه سرما می خورده یا یه ویروسی چیزی می گیره که مجبور میشه دارو بخوره. بابا محسن به نظر دکتر تفضلی (دکتر دانشگاه) خیلی اهمیت می ده و امروز صبح گفت که بریم دانی رو بهش نشون بدیم. همکارای مرکز بهداشت که از دیدن ما خندشون گرفته بود (چون مدام یا من یا بابایی یا دانیال مریض میشیم و میریم درمانگاه) گفتن که دکتر هشت و نیم میاد. من با دانیال کمی اون اطراف قدم زدیم و دیدیم که کمی هوا خنکه و چون دانیال سرما خورده بود با بایی گفتیم که به...