آخرین روز مهد قبل از سال نو

امروز آخرین روز سال ٩٠ هست که دانیال رو میارم مهد. چون شنبه ٢٧ اسفند مرخصی هستم و یکشنبه ٢٨ اسفند دانیال رو می زارم پیش عزیز. آخه روز آخر اداره تق و لقه و زود بر می گردم خونه.

دیشب شب چهارشنبه سوری بود دانیال ساعت ٦ غروب خوابید و اصلا نه جایی رفتیم و نه کاری کردیم. تازه لوله سرویس بهداشتی طبقه اول هم گرفته بود و بابا محسن تا ١٢ شب همراه با بقیه ساکنین درگیر آوردن بنا و لوله کش بودن.

راستی دیروز ظهر خاله ساناز گفت امروز عکاس میاد مهدکودک تا از بچه ها با هفت سین عکس بگیره. برای همین تو راه برگشت دانیال رو که موهاش شده بود یه جنگل بردیم آرایشگاه مردونه. با اینکه وقتی رفتیم تو آرایشگاه دانیال دید که یه بچه دیگه خیلی ساکت نشسته و موهاش رو کوتاه می کنه با این حال وقتی نوبت به دانیال رسید چنان کاری کرد که نگو و نپرس. از گریه داشت خودش رو می کشت. بیچاره آرایشگره هم خیلی سریع و حرفه ای موهای دانیال رو کوتاه کرد. امیدوارم گوش هاش از جیغ های دانیال آسیب ندیده باشه. امروز شلوار لی دانیال رو تنش کردم که برای عیدش خریده بودم اما بابا محسن انقدر زد تو ذوقم که نگو آخه من وقتی این شلوار رو برای دانیال خریدم تنها بودم ودانیال رو با خودم نبرده بودم. برای همین شلوارش کمی گشاده. البته انقدر ها هم بد نیست.

به هر حال امیدوارم دانیال امروز پسر خوبی باشه و یکی دو تا عکس بگیره

راستی نمی دونم یکشنبه که میام وقت میکنم وبلاگ دانیال رو بروز کنم یا نه . ممکنه تو ایام تعطیلی اصلا نتونم تو وبلاگ دانی پست بزارم.  به هر حال اگر نیومدم پیشاپیش سال نو رو به همه تبریک می گم و امیدوارم که سال خوبی داشته باشید. سرشار از سلامتی،عشق، پول و هرچیزی که دوست دارید.

سال نو مبارک

ای کاش که هر لحظه بهاری باشی

هر روز پر از امیدواری باشی

هر ۳۶۵ روز امسال

سرگرم شمردن هزاری باشی !