دانی و هدیه مهدکودک
دیروز دوشنبه ٢٢ اسفند تو مهدکودک دانیال هفت سین چیده بودن و براشون جشن گرفته بودن. به همه بچه ها هم عیدی داده بودن. یه کاردستی نهنگ که با تخم مرغ درست شده بود و یه بلوز یقه اسکی آبی.
دیروز هوا خیلی سرد بود و ما هم که کمی خرید داشتیم تصمیم گرفتیم بریم هایپراستار چون با دانیال تو اون هوا نمی شد بیرون رفت. اولش دانیال خوب بود و تو چرخ نشسته بود و همه چیز رو نگاه می کرد و آروم بود ولی کم کم خسته شد و تو فروشگاه می خواست به همه چیز دست بزنه و از کنار هر کی رد می شدیم کیف و شالش رو می کشید و یه هو می زد رودشونه مردم و خلاصه قاطی کرده بود. ما هم سریع خریدها جمع و جور کردیم و رفتیم یه غذای فست فود خوردیم و برگشتیم. بماند که دانیال تا غذا آماده بشه چقدر جیغ زد و آمی آمی کرد منظور از آمی غذا بود. مدام جیغ می زد بابا آمی بابا آمی دیگه هیچی آبرو برامون نذاشت. من هم که سردردم عود کره بود و داشتم از سر درد می مردم. دست بابا محسن درد نکنه که وقتی برگشتیم خونه وسایل رو جمع و جور کرد و دانی رو نگه داشت تا من که از خوردن قرص سردرد (سوماتریپتان)منگ شده بودم بخوابم
دانیال با بلوز یقه اسکی که مهدکودک بهش عیدی داده