هفته اول مهر
چند وقتیه که کارم بسیار زیاد شده و قرار هم نیست حالا حالا ها کم بشه. اصلا وقت نمکی کنم درست و حسابی به وبلاگ دانیال برسم یا حتی ازش عکس بگیرم.
یه گزارش مختصر از هفته ای که گذشت:
پنجنشبه پیش، ناهار خونه عزیز بودیم و بعد از ظهر رفتیم خونه مامانی. هرچند که مامانی مسافرت بود ولی خاله ها و دایی و ما سنگر رو حفظ کردیم و مثل همیشه پنجشنبه رو تو خونه مامانی گذروندیم
جمعه تو خونه بودیم و به کارهامون رسیدگی کردیم
روز شنبه دانیال رو بردم پیش دکتر زندیه. آخه شبها و صبحها سرفه می کرد. با عمه شهلا رفتیم اون میخواست رادین رو ببره. رادین سرما خورده بود. موقع معاینه منتظر بودیم که دانیال دست دکتر رو کنار بزنه و حسابی جیغ و داد کنه ولی برخلاف تصورمون برای اولین بار دانیال با آرامش دهنش رو باز کرد و دکتر به راحتی معاینش کرد و با خیر و خوشی از مطب بیرون اومدیم. دکتر گفت دانی سرما نخورده و هیچ علائمی از سرما هم نداره و این سرفه ها بخاطر رفلکس معده است و چند تا نکته باید در مورد خوردن وخوبیدنش رعایت کنیم و ...
روز یکشنبه نیومدم اداره و تو خونه با دانی استراحت کردیم
دوشنبه و سه شنبه کار خاصی نکردیم.
دیروز صبح که دانیال رو می خواستم از خواب بیدار کنم هرچی صداش کردیم بلند نشد تا اینکه بهش گفتم "خوابالو پاشو" اونوقت بود که چشماش رو یک ذره باز کرد و با صدایی که ته چاه در می اومد به زود گفت: "آبالو خودت" من و بابا محسن هم کلی خندیدیم
دانیال دیگه جمله های کوتاه رو میگه مثلا دیروز اومد به من گفت
عسیس رفت الله (عزیز رفت نماز)
یا خیلی جمله ها و کارهای بامزه دیگه که کلی از دستش می خندیم.