سالگرد بابا بزرگ (دلتنگی)
روز چهارشنبه ١٦ آذر روز تولدم و همزمان مصادف با سالگرد فوت بابام بود. اون شب خواب بابام رو دیدم که داره آش رشته میخوره. برای همین پنجشنبه با کمک خاله زیبا و مامانی برای بابا بزرگ یک دیگ آش رشته پختیم و همگی با هم رفتیم بهشت زهرا.
دانیال عزیزم، تو بابا بزرگ رو ندیدی. اما بابابزرگ از اون بالا تو رو دیده و حتما هم خیلی خوشحال شده وقتی دید همه رفتیم سر مزارش و آش خیرات کردیم.
دلبند قشنگم، دلم برای باباییم تنگ شده. امیدوارم خدا بابا محسن رو برات حفظ کنه تا مثل من دلتنگ نشی.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی