دانیالدانیال، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 27 روز سن داره
الیناالینا، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه سن داره

دانیال و الینا بهترین هایم

عکسهای سفر چالوس

پنجشنبه غروب ساحل دریا حسینی چالوس   بقیه عکسها در ادامه مطلب       دانیال و بابایی و فاطمه سوار کاسلکه جمعه غروب بالا پشت بوم خونه خاله دانیال و فاطمه کنار بابا محسن در حال بلال درست کردن جاده چالوس- مرزن آباد در راه برگشت به تهران دانیال در حال خوردن زردآلو جاده چالوس - تهران- بعد از تونل کندوان  دانیال حسابی آب بازی کرد - سنگها رو از روی زمین بر می داشت و پرت می کرد توی آب. از حالتی که با انداختن سنگ توی آب درست می شد خیلی خوشش می اومد. آب بسیار سرد بود و حسابی دانیال سرحال شده بود     ...
13 تير 1391

عکس

دانیال در حمام 6تیر1391 ادامه عکسها در ادامه مطلب این عکس رو روز عید مبعث وقتی رفته بودیم بوستان آرارات تو کوچه روبروی بوستان که ماشین رو پارک کردیم انداختم. کوچه خیلی باصفایی بود   کار دستی دانیال در کلاس خاله بهاره عکس 1 دزدیده شده از وبلاگ محیای عزیز 27 خرداد 91 عکس 2 کاردستی روز 6 تیر 1391 هدیه ریحانه کوچولو به دانیال هدیه امیرعلی عزیز به دانیال   ...
7 تير 1391

عکسهای تولد دانیال تو مهدکودک

روز چهارشنبه 31 خرداد یه تولد کوچیک تو مهدکودک برای دانیال گرفتم آخه خیلی دوست داشتم دانیال با دوستاش روز تولدش عکس داشته باشه.  تولدش رو تو کلاس خاله رویا و با اومدن بچه های کلاس خاله بهاره گرفتیم. من بخاطر کار خیلی سریع برگشتم اداره و عمه شیوا که اون روز اومده بود تا تو جشن دانیال باشه تا عصر که میخواستیم بریم خونه پیش دانیال موند. بقیه عکسها و مطالب در ادامه مطلب اشتباه نکنید تولد دانیاله فقط موضوع اینه که سر نشستن روی صندلی دعوا بود که با کوتاه اومدن دانیال ختم به خیر شد     دانیال- ریحانه- صدف- امیرعلی راست به چپ: پارسا- درسا- پرنیان- دانیال- ریحانه- صدف- امیرعلی- محیا- رایا- آویسا - ردیف پایین، ...
3 تير 1391

عکسهای تولد دانیال جمعه شب

کیک تولد دانیال قبل از اینکه دانیال با کف دست لبخند ماشین روی کیک رو خراب کنه بقیه عکسها در ادامه مطلب دانیال با دست و پا رفته تو پیش دستی کیک اینجا با چنگال کیک می خوره هستی در حال خوردن کیک هستی و دانیال با کلاه تولد دانیال به زور برای چند ثانیه این کلاه رو گذاشت روی سرش. انگار کشش اذیتش میکرد هستی ریحانه کپلی و در نهایت این هم هدیه مامانی و بابایی به دانیال عزیزم هدیه دایی غلام، خاله مهدیه، عمه شیوا هدیه مامانی که دانیال به محض دیدنش داتش خودش رو هلاک میکرد تا بازش کنه و باهاش بازی کنه   و این هم یک هدیه ویژه از ی...
28 خرداد 1391

دانیال- تولدش- بیماری

از اول خرداد ماه پیگیر بودم که چه روزی واسه دانیال توی مهدکودک تولد میگیرن و ما باید چکاری انجام بدیم. خاله ساناز هی امروز و فردا کرد و در نهایت تصمیم گرفتن 22 خرداد تو مهدکودک واسه بچه های متولد خرداد تولد بگیر. تولد دانیال من هم 23 خرداد بود و من از اینکه روز قبل تولد دانیال براش جشن بگیرن خوشحال بودم. دانیال از روز جمعه تب کرد و حالش اصلا خوب نبود. هرچی هم دکتر بردیم گفت احتمالا ویروسه و اگر تا فلان روز خوب نشد آزمایش خون میگیریم و ... به هر حال یکشنبه شب 21 خرداد رفتم برای دانیال کیک و شمع و فشفشه خریدم و با خودم گفتم دانیال رو صبح میارم مهد و براش تولد می گیرن و حالش بهتر میشه اما دانیال از ساعت 11 شب که خوابید به خودش می پیچ...
23 خرداد 1391

دانیال و خونه مامانی

پنجشنبه ظهر که با خاله بابایی و .. رفته بودیم بیرون دانیال حسابی خسته شده بود و بابامحسن پیشنهاد داد که من و دانیال رو ببره خونه مامانم و من هم قبول کردم. فاطمه دختر خاله بابامحسن هم که از چالوس اومده بود دنیال دانیال گریه کرد و اون رو هم با خودم بردم خونه مامانم. هر دوشون تو حیاط  با داداشم حسابی بازی کردن و بهشون خوش گذشت.     بقیه عکسها در ادامه مطلب دانیال و دایی غلام و بعد هردو از فرط خستگی کنار هم بیهوش افتادن و خوابیدن   ...
21 خرداد 1391