دانیالدانیال، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 17 روز سن داره
الیناالینا، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه و 21 روز سن داره

دانیال و الینا بهترین هایم

دانیال- تولدش- بیماری

1391/3/23 10:04
381 بازدید
اشتراک گذاری

از اول خرداد ماه پیگیر بودم که چه روزی واسه دانیال توی مهدکودک تولد میگیرن و ما باید چکاری انجام بدیم. خاله ساناز هی امروز و فردا کرد و در نهایت تصمیم گرفتن 22 خرداد تو مهدکودک واسه بچه های متولد خرداد تولد بگیر. تولد دانیال من هم 23 خرداد بود و من از اینکه روز قبل تولد دانیال براش جشن بگیرن خوشحال بودم. دانیال از روز جمعه تب کرد و حالش اصلا خوب نبود. هرچی هم دکتر بردیم گفت احتمالا ویروسه و اگر تا فلان روز خوب نشد آزمایش خون میگیریم و ...

به هر حال یکشنبه شب 21 خرداد رفتم برای دانیال کیک و شمع و فشفشه خریدم و با خودم گفتم دانیال رو صبح میارم مهد و براش تولد می گیرن و حالش بهتر میشه اما

دانیال از ساعت 11 شب که خوابید به خودش می پیچید و هر یک ربع عق می زد و زرداب بالا میآورد. آخه چیزی تو معده اش نبود و از شدت نخوردن غذا حالت تهوع گرفته بود. از طرفی هم چیزی هم نمی خورد. دیگه حتی شیر من رو هم نمی خورد. نصف شب بردیمش بیمارستان کودکان علی اصغر. گفت او آر اس تراپی رو شروع کنید اما دانیال به هیچ وجه دهنش رو باز نمی کرد که بخوره حتی اگر به زورد بهش می دادم همه رو تف می کرد بیرون. انقدر بیحال بود که حتی نا نداشت مثل قبلا وقتی معاینش می کنن گریه زاری کنه. به هر حال هرچی گفتم این او آر اس نمی خوره دکتره راضی نشد که سرم بهش بزنن و ما دست از پا درازتر با اون حال دانیال برگشتیم خونه. داشتم دیونه می شدم. با کلی بازی و خنده و .. دو تا دونه قند و یه ته استکان چای کمرنگ بهش دادم خورد و خوابید. بعد که بیدار شد دوباره رفتیم بیمارستان آزمایش خونی که دکتر زندی (فوق تخصص) براش نوشته بود انجام بدیم آخه این آزمایش تخصصی بود و تو آزمایشگاهها انجام نمی دادن و گفتن فقط باید تو بیمارستان انجام بشه. دو باره رفتیم بیمارستان آزمایش خون داد و جواب کشت آزمایش ادراش رو گرفتیم. دکتر رزیدنت گفت نمیدونم چی چیش لب مرزه و یک بار دیگه ازش آزمایش ادار بگیرین ولی این بار با سوند. به هر بدبختی بود بهش یه لیوان دوغ دادیم خورد و بهش سوند وصل کردن ولی مثانه پر نشده بود و سوند رو درآوردن و گفت 10 دقیقه دیگه دوباره ببریمش تا سوند وصل کنن. چشمتون روز بد نبینه که تو این گیر و دار دکتر کشیک عوض شد و پرونده دانیال هم گم شد و دانیال هم هرچی دوغ و آب از صبح خورده بود روی من بالاآورد ولی باز هم دکتر گفت به زود بهش او آر اس بده و هی زده بود به در شوخی و خنده. من هم که حسابی از اون وضعیت عصبی بودم با عصبانیت با دکتر حرف زدم و از اتاق اومدم بیرون. بعد از چند دقیقه محسن اومد بیرون و گفت دکتر میگه اگر ناراحته خانومت من به بچه سرم می زنم. این حرف من رو بیشتر ناراحت کرد آخه آقای دکتر محترم تو به حال من چکار داری؟ مگه کوری نمی بینی که این بچه هیچی نمیخوره؟ من هم گفتم اصلا نمی خوام کاری بکنه و بچه رو برداشتیم و برگشتیم خونه. با دانیال دوش گرفتیم و شیاف استامینوفنش رو زدم و دانیال خوابید و من هم کنارش. غروب که بیدار شد با هر بدبختی دو قاشق سوپ بهش دادم هرکاری کردم او آر اس هم نخورد. دو تا دونه قند هم با آب خورد. آب تنها چیززیه که این چند روزه خورده. ساعت 11 شب موقع خواب دوباره هرچی آب و سوپ خورده بود بالا آورد. بعد اندازه یه کف دست نون لواش  با آب خورد و خوابید. خوشبختانه دیگه تا صبح بالا نیاورد. صبح هم داغ شده بود و  قبل از اومدن اداره براش شیاف زدم و عمه شیوا رو صدا کردم تا پیشش بخوابه و من هم اومدم اداره.

امروز تولد دانیاله. اندازه یه دنیا غصه دارم. از اینکه دانیال مریض شده و هیچی نمیخوره و وزنیش نسبت به ماه گذشته یک کیلو کم شده ازاینکه نتونست روزی که تو مهد براش تولد میگرفتن اونجا باشه و با دوستاش نانای کنه. ...

کیک دانیال تو یخچال خونه مونده. به خودم دلخوشی دادم که شاید صبح بیدار بشه و تب نداشته باشه. فکر کردم اونوقت میارمش مهد و با کیکش تو اتاق خودشون با دوستاش ازش عکس میگیرم. از صبح که بیدار شدم هنوز تب داشت...

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (18)

مانی محیا
23 خرداد 91 10:06
اخی. گریه ام گرفت خیلی ناراحت شدم.. بمیرم الهی..ایشاله زودتر خوب بشه..تولدش هم خیلی خیلی زیاد مبارک باشه. ناراحت نباش ایشاله خوب میشه و یه کیک دیگه بخر بیار تو اتاقشون یه تولد سوری بگیر هیچوقت دیر نمیشه


مرسی خاله مریم جون. نمیدونی چقدر داغونم.داغون. دلم یه دنیا گریه میخواد
مامان هستی
23 خرداد 91 10:35
عزیز دلم میدونم چی میکشی ایشاله که زود خوب میشه تولدش هم هزاران بار مبارک باشه


مرسی عزیزم. قربون محبتت
مامان زهرا
23 خرداد 91 13:10
سلام خانمی
امیدورام حال پسر گلت هر چه زود زود خوب بشه

من اومدم که بهش تولدش را تبریک بگ
ولی اول دعا میکنم هرچه زودتر سلامتی اش را بدست بیاره
تولد را هم میشه عقب تر براش جشن بگیرید


سلام عزیزم مرسی مرسی
مامان احسان
23 خرداد 91 13:12
تولدت مبارک دانیال جون


سلام عزیزم مرسی مرسی
مامان بردیا
23 خرداد 91 13:34
سلام مامان مهربون دانیال. امیدوارم هرچه زودتر دانیال کوچولوی شیرین خوب بشه. تولدو میتونی هر روز براش بگیری و شادش کنی ولی از همه مهمتر سلامتیشه. سعی کن حتما آزمایشو براش انجام بدی تا خیال خودت راخت بشه. نگران نباش هرچند که نمیشه.


سلام عزیزم مرسی مرسی
مامان رایا
23 خرداد 91 13:40
سلام عزیزم
تولد پسرت مبارک
ناراحت نباش امیدوارم پسرت زودتر خوب شه
حالا یک روز این ور و اون ور ایرادی نداره می تونی براش دوباره تولد بگیری .
دخترم دلش برای دانیال تنگ شده بگو رایا گفت زود خوب شو بیا دانی


سلام عزیزم مرسی مرسی
محیا یعنی تمام زندگی
23 خرداد 91 14:24
سلام
من خیلی نگران دانیال بودم دیروز هم که نیومده بودی میخواستم به باباش زنگ بزنم و حال دانیال رو بپرسم
مواظبش باشید تا حالش کاملا خوب نشده نیا سرکار پیشش بمون
انشالله حالش که خوب شد یه تولد حسابی براش بگیر
تولدش هم مبارک
دلمون برات تنگ شده دانیال

سلام عزیزم مرسی مرسی

مادر
23 خرداد 91 14:46
سلام
اول تولد پسرتون را بهتون تبریک میگم امیدوارم همیشه شاد و سلامتو موفق باشه و زیر سایه بزرگترهای مهربونش زندگی عالی داشته باشه
دوم خیلی از خوندن اتفاقات بیماری گل پسر ناراحت شدم ولی مهم اینکه زودتر خوب بشه و سلامتیش برگرده و حالا تولدش را ماه دیگه با بچه های تیرماه بگیرید مهم سلامتیشه...دعا میکنیم زودتر خوب بشه.


سلام عزیزم مرسی مرسی
مامان علی خوشتیپ
23 خرداد 91 14:58
تولدت مبارک عزیزم.الهی 120 ساله شی
ایشاالله گل پسرمون زودتر خوب بشه


سلام عزیزم مرسی مرسی
سمانه(مامان محمدرهام)
23 خرداد 91 15:45
تولدت مبارک عزیز دلم الهی 1000ساله شی وهمیشه سالم وشاد باشی


سلام عزیزم مرسی مرسی
سام ومامان کیوانه
23 خرداد 91 18:16
سلامت همه آفاق در سلامت توست /به هیچ عارضه شخص تو دردمند مباد /هر آن که روی چوماهت به چشم بد بیند/بر آتش تو بجز جان او سپند مباد/آخخخخخیییییی ،الهی انشاالله زودتر خوب می شه . ما با چه ذوقی اومدیم تولد دانیال نازنازیو تبریک بگیم اما حالا حسابی غصه دار شدیم اما مامانش ناراحت نباش انشاالله زود زود خوب می شه .تولدش هزاران بار مبارک باشه . تولد تولد تولدت مبارک /الهی صد ساله شی /نه صد وبیست ساله شی / نه صد وبیست سال کمه همیشه زنده باشی .

سلام عزیزم مرسی مرسی

مامان وندا
23 خرداد 91 19:29
عزیزم اومدم تولد کوچولو رو تبریک بگم اما بخاطر مریضیش متاثر شدم دعا میکنم زودتر خوب بشه ، نگران نباشین ، احساس کردم شیرازی هستین دکتر قادری بیمارستان مرکزی شیراز عالیه


سلام عزیزم مرسی مرسی
محمد
23 خرداد 91 20:06
سلام. امدم تولد دانیال رو تبریک بگم که با تیتر [دانیال- تولدش- بیماری] مواجه شدم - حالم بدجوری گرفته شد - لطفا زود به زود حال دانیال رو اپ کنید تا ما رو از نگرانی دربیارید - انشاالله همین الان بیای بگی دانیال خوب و خوش و سلامت


سلام عزیزم مرسی مرسی
مامانی طهورا
23 خرداد 91 23:06
گل پسر تولدت مبارک


سلام عزیزم مرسی مرسی
مامان مهديس
24 خرداد 91 9:44
عزيزم. خيلي ناراحت شدم. ان شاءالله كه زود خوب بشه. ولي گلم مي برديش بيمارستان كودكان تهران توي خيابان طالقاني. اونجا خيلي خوبه. راستي دانيال جونم تولددددددددت مبارك. يه عالمه بوس براي دانيال عزيزم.
مامان محمدرضا
24 خرداد 91 9:57
سلام
تولد گل پسر مبارک
الهی، امیدوارم حالش زود زود خوب بشه



سلام عزیزم مرسی مرسی
مامان صدف
24 خرداد 91 14:53
بمیرم الهی. بچه چی کشید. براش مرتب اسپند دود کن. این بچه همش تو چشمه. من خرافاتی نیستم ولی چشم و نظر گاهی آدمو از پا میندازه.
دانی جون دعا میکنم حالت خوب خوب بشه و هرچه زودتر برگردی بیای مهد پیش دوستات.
تولدت مبارک باشه عزیزم


سلام عزیزم مرسی مرسی
ستاره زمینی
24 خرداد 91 23:17
عزیزم خیلی بده وقتی بچت مریضه میدونم چی میکشی وانشالا هر چه زودتر خوب میشه و تولدش را 1000 بار تبریک میگم.


سلام عزیزم مرسی مرسی