دانیالدانیال، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره
الیناالینا، تا این لحظه: 9 سال و 19 روز سن داره

دانیال و الینا بهترین هایم

تولد دانیال

یک روز بعد از برگشت از مشهد یرای دانیال تولد گرفتم. بهش قول داده بودم. البته قصدم این بود که عمه های دانیال رو دعوت کنم برای شام. اخر شب هم یک کیک بگیرم که دانیال حس کنه تولدشه پ در عین حال دیگران به زحمت نیفتن شب خوبی بود . عموما وقتی خونه من مهمان هست علیرغم مشغله کمردرد و یا گاهی خستگی شاد میشم. جس میکنم به دیگران هم خوش بگذره. بچه ها که کیف کردن. زدن و رقصیدن و کیک خوردن   بقیه در ادامه مطلب                   ...
11 مرداد 1396

سفر مشهد

تعطیلات تابستانی با کلی دل دل کردن برای رفتن یا نرفتن به مشهد شروع شد. بالاخره تصمیم گرفتیم و راه افتادیم. یک شب رفتیم و فردا ظهر رسیدیم. مامانی هم با ما اومد.   مطابق سفرهای قبلی دانیال و امیرحسین در مشهد آتشی سوزوندن که نگو. حسابی آب بازی حسابی کتک کاری و کشتی. حسابی جیغ و داد. یک شب پسرخاله حسن و پسرخاله علی تو حیاط جوجه درست کردن یک شب هم رفتیم عنبران سان سیتی و زیپ هم دو سه باری رفتیم . یک شب هم رفتیم عروسی. شب آخر هم بالاخره قسمت شد رفتیم خونه دایی غلام و دیگه از همانجا راهی تهران شدیم. حیاط خونه خاله بقیه در ادامه مطلب در راه رفتن الينا تمام مدت در بغل من خوابید   عنبران  &...
11 مرداد 1396

عکسهای متفرقه

  عروسی نوه عموی بابایی در یک سفر یکروزه به شمال- چقدر گرم بود. الینا هم یک ثانیه ننشست و مدام در حال دویدن بود.  اینجا در راه عروسی بودیم و الینا هم خواب بود         بقیه در ادامه مطلب                     پسری با این ژست ها     ادا بازیهای دانیال عکاسی الی گلی     متفرقه ...
11 مرداد 1396

الینای نسکافه خور

الینا نسکافه میخوره یه روز خسته و خواب آلو بودم یه نسکافه درست کردم کمی خستگی ازم دربره. مگه الینا گذاشت من چیزی از اون نسکافه بفهمم. چنان با اشتها خورد که دانیال هوس کرد با ذوق و شوق بیاد نسکافه بخوره البته دانیال وقتی مزه کرد دید نمیتونه بخوره و با تعجب به من گفت مامان این چجوری اینو میخوره؟ والا من که خودم هم موندم.   بقیه در ادامه مطلب             ...
11 مرداد 1396

کلاسهای تابستانی دانیال

بعد از تعطیلات عید فطر کلاسهای تابستانی دانیال شروع شد. شنا و فوتبال و بسکتبال دانیال از شنا و فوتبال خیلی لذت میبره و لحظه شماری میکنه تا روز کلاس بشه. استخری که میرن روبازه و باعث شده دامیال حسابی آفتاب سوخته بشه. هرچند که براش ضدافتاب هم میزارم ولی گاهی از بس عجوله ضدافتاب رو نمیزنه. دوبار اولی که رفت استخر رسما صورتش سوخت و شب تو خونه کلی اه و ناله کرد. یک شب با دانیال و الینا رفتیم براش کتونی و مایو عینک شنا خریدیم. دانیال خیلی ذوق زده بود. هرچند که همیشه همه چیز براش محیاست ولی کلا از خرید کردن ذوق زده میشه.   بقیه در ادامه مطلب             ...
11 مرداد 1396

سفرشمال تعطیلات عید فطر 96

تعطیلات عید فطر رفتیم چالوس. یکسالی بود که نرفته بودیم. تصمیم گرفتیم مامانی رو هم با خودمون ببریم. بخاطر اینکه تو ترافیک و گرما نیفتیم 2-شب نشده از تهران راه افتادیم. الینا تو بغل من خوابید. دانیال هم 3 نشده خوابش برد. چشمتون روز بد نبینه که ما تا ساعت 11 روز بعد تو راه بودیم. البته چون شب رفته بودیم حداقل تو گرما نبودیم. چالوس رفتیم خاله خاتون و حاج خانوم که خیلی هم به ما لطف کردن . خونه دایی حسین و عمو علی سرزدیم . مزاحم دایی کیا اینا هم شدیم. زن دایی رو به زحمت انداختیم. اون شب رفتیم رادیو دریا آب بازی هم کردیم. برگشتنی باز چشماتون روز بد نبینه که باز از ساعت 1-ظهر تا 9 شب تو راه بودیم. اون هم تو آفتاب. البته از حق نگذریم واقعا خوش گذشت....
11 تير 1396

تولد دانیال خرداد 95

تولد دانیال 23خرداد بود. وسط،هفته بود خودم هم شب قبلش یادم نبود . موقع رفتن خونه براش کیک تولد گرفتیم . ماه رمضان بود و عزیز اینا افطار ها میرفتن مسجد. صبر کردیم تا بیان. اصلا اون شب شب احیا هم بود. عزیز اینا بعد افطار اومدن خونه و.ما سریع کیک تولد رو آوردیم. دانیال بخاطر برف شاد ی که تمام شد ه بود نمی خواست بیاد و شمع رو فوت کنه. با کلی خواهش و تمنای عمه شیوا اومد و کیک رو.بریدیم و بی سرو صدا عزیز اینا رفتن دوباره مسجد واسه شبهای قدر. دلم میخواست برای دانیال یه وقت مناسب نزدیک تاریخ تولدش تولد بگیرم اما متاسفانه دستم هنوز تو.گچه و نمیتونم. اینم عکس ...
11 تير 1396