سه شنبه 19 اردیبهشت91
دیروز بابا محسن میخواست بره نمایشگاه کتاب. کار اداری داشت. بهش گفتیم ما رو هم ببره اما اون گفت که گرمه و با بچه اسیر میشیم به اضافه اینکه باید با تاکسی بره چون پلاک ماشینش زوجه و نمیتونه باماشین خودش بره. به هرحال من و دانیال رفتیم خونه و بابایی رفت نمایشگاه و قرار شد ما رو یه وقت دیگه ببره.
تازگی ها دانیال تا می رسه خونه هنوز لباس هاش رو در نیاورده سینه خیز از زیر مبل میره سمت پنجره بالکن و میره تو بالکن بازی می کنه . من هم اصراری ندارم که بیاد تو اتاق آخه طفلک از صبح تا شب که نمی تونه تو فضای بسته اتاق بمونه. برای همین دیروز یه تیکه فرش کوچیک تو بالکن پهن کردم و خودم هم رفتم کنارش نشستم و بهش لیمو شیرین دادم خورد. بعد از یه نیم ساعتی برای انجام کارهای خونه برگشتم تو اتاق و دانیال هم دنبال من اومد. گرسنه بود. بهش تخم مرغ عسلی دادم. خوشش اومد و باز هم می خواست برای همین سه بار جداگانه مجبور شدم براش تخم مرغ رو عسلی کنم و بدم بخوره. (هزار ماشااله، چشمم کف پات مادر) نوش جونش. ساعت 7 بابا محسن برگشت خونه و دانیال با بابایی هندونه خورد و دیگهحسابی خوابش می اومد. ساعت هفت و نیم تا هشت و نیم خوابید. من هم خوابیدم اما انقدر سرم درد می کرد و خوابهای بد دیدم که حالم بد شد. ساعت هشت و نیم بیدار شدم و با دانیال یه سر رفتیم خونه عزیز. اولش دانیال عنق بود و از بغل من پایین نمی رفت اما بعدش با عمه شیوا بازی کرد و کلی موهاش رو کشید و چای و شکلات خورد. چند باری هم هستی رو صدا کرد و گفت استی استی. عزیزش هم تا ازش می پرسه عزیز رو چند تا دوست داری میگه سیتا (سه تا). ای قربون اون شیرین زبونی هات برم.
ساعت 9و نیم به هوای اینکه شاید بابایی ما رو ببره بیرون یه دوری بزرنیم برگشتیم بالا . اما هرچی به بابامحسن اصرار کردیم حاضر نشد ما رو ببره بیرون. برای همین دوباره با دانییال رفتم تو بالکن و با هم کمی توپ بازی کردیم. بعدش هم چند برگشتیم تو خونه و شام خوردیم. دانیال هم تو جمع کردن سفره کمک می کرد. سفره، دوغ، زیر قابلمه یی، نون و دستمال و ... رو دونه دونه از من می گرفت و می برد آشپزخونه می داد به بابایی. دست پسر گلم درد نکنه.
دانیال در حال بالا رفتن از میز ناهارخوری و رسیدن به کلیدهای برق
بعد از شام چندتا هم ازت عکس گرفتم
این لباس رو عمو محمد شوهر عمه شهین سال گذشته وقتی رفته بود ماموریت بوشهر براش آورد.
دانیال اینجا ژست گرفته
جیگر مامان اینجا داره واسه مامانش میخنده