درباره دانیال بهمن91
این روزها دانیال بزرگتر شده. احساسش میکنم. کلی با من حرف می زنه، یعنی دوست داره که حرف بزنه. مخصوصاً شبها. با هم بازی خریدار و فروشنده رو زیاد میکنیم مخصوصاً وقتی می خوام لباسها رو رخت آویز پهن کنم به من کمک میکنه و در همون حین انگار که داره لباسها رو به من می فروشه به من قیمت می ده و من باهاش چونه می زنم و اون لباسها رو بسته بندی می کنه و به من می ده. این بازی رو خیلی دوست داره.
قبلا زیاد دوست نداشت سی دی ببینه اما الان دوست داره سی دی بزاریم ببینه یعنی دوست داره خودش بره سراغ دستگاه و سی دی بزاره توش و بزاره بینه. عمو پورنگ و کارتونهایی که توش عروسک داره رو بیشتر از بقیه دوست داره.
تازگی ها با هم خمیربازی هم می کنیم. این کار هم کلی سرگرمش می کنه و یه نیم ساعتی من می تونم به کارهای خودم برسم البته تمام رنگهای خمیر رو به هم چسبونده و کلا یکیشون کرده. وقتی هم که حوصله اش از خمیر بازی سر می ره خمیر ها رو تکیه تکه می کنه و اینور و اونور خونه پرتاب میکنه و این موقع است که من دست به کار میشم و خمیرها رو ازش می گیرم.
گاهی اوقات کنترل ماشینش رو از من می گیره و خودش ماشینش رو جلو عقب می کنه . با هر بار که ماشینش رو با کنترل اینور و اونور می برده کلی ذوق می کنه و جیغ می زنه.
عاشق فندق و بادوم شکستنه یعنی دوست داره خودش با گوشتکوب بزنه رو فندوق ها تا بشکنن بیشتر از خوردن اونها شکستنشون بهش لذت می ده.
خاله منظر یه بار به من گفت بهش یه قوطی نوشابه بدم و کمی نخود. و بهش بگم که نخود ها رو بریزه تو شیشه نوشابه . اما چشمتون روز بد نبینه که دانیال همین که دو تا نخود رو ریخت اون تو حوصله اش سر رفت و همه نخود ها رو تو خونه پخش کرد و تا شب داشتیم از اینور و اونور نخود جمع میکردیم.
تازگی ها بهش یاد دادم که گاو به ما شیر میده و از شیر چه چیزهایی درست میشه اون هم یاد گرفته همینطور درباره فواید بعضی از حیونهای دیگه با هم حرف میزنیم و اون خیلی به این موضوع توجه می کنه.
شعر خوندن رو هم خیلی دوست داره و با بعضی از آهنگها زمزمه می کنه و میرقصه.