تولد خاله مهدیه و سوپرایز کردنش
عروسی مریم جون چالوس
عروسی مریم جون دختر عمو علی تو چالوس.الینا از خستگی خوابید.من سردرد داشتم و تازه بعد از شام سرم خوب شد. دانیال از بس میدوید عرق میریخت و بعد آب سرد میخورد و دل درد گر فته بود خلاصه که اوضاعی داشتیم خانوادگی...
نویسنده :
مامان دانیال و الینا
13:13
عکس متفرقه
عکسهای متفرقه دانیال و الینا عکس متفرقه...
نویسنده :
مامان دانیال و الینا
13:09
یادواره شهدای ویون 96
یه آخر هفته تو شهریور رفتیم روستانی بهان (ویون) برای جشنواره شهدای ویون. روستای آباو اجداد پدری . هوای خوب و رگبار بارون و تاب درختی و سیب دستچین چقدر خوب بود ...
نویسنده :
مامان دانیال و الینا
13:05
الینا مهدکودک
الینا و بازی در مهدکودک با دوستان...
نویسنده :
مامان دانیال و الینا
12:59
استخر تابستانی
اخرین استخر تابستانی 96 دانیال...
نویسنده :
مامان دانیال و الینا
12:56
سفر زیراب مرداد 96
تولد دانیال
یک روز بعد از برگشت از مشهد یرای دانیال تولد گرفتم. بهش قول داده بودم. البته قصدم این بود که عمه های دانیال رو دعوت کنم برای شام. اخر شب هم یک کیک بگیرم که دانیال حس کنه تولدشه پ در عین حال دیگران به زحمت نیفتن شب خوبی بود . عموما وقتی خونه من مهمان هست علیرغم مشغله کمردرد و یا گاهی خستگی شاد میشم. جس میکنم به دیگران هم خوش بگذره. بچه ها که کیف کردن. زدن و رقصیدن و کیک خوردن بقیه در ادامه مطلب ...
نویسنده :
مامان دانیال و الینا
10:25
سفر مشهد
تعطیلات تابستانی با کلی دل دل کردن برای رفتن یا نرفتن به مشهد شروع شد. بالاخره تصمیم گرفتیم و راه افتادیم. یک شب رفتیم و فردا ظهر رسیدیم. مامانی هم با ما اومد. مطابق سفرهای قبلی دانیال و امیرحسین در مشهد آتشی سوزوندن که نگو. حسابی آب بازی حسابی کتک کاری و کشتی. حسابی جیغ و داد. یک شب پسرخاله حسن و پسرخاله علی تو حیاط جوجه درست کردن یک شب هم رفتیم عنبران سان سیتی و زیپ هم دو سه باری رفتیم . یک شب هم رفتیم عروسی. شب آخر هم بالاخره قسمت شد رفتیم خونه دایی غلام و دیگه از همانجا راهی تهران شدیم. حیاط خونه خاله بقیه در ادامه مطلب در راه رفتن الينا تمام مدت در بغل من خوابید عنبران &...
نویسنده :
مامان دانیال و الینا
9:39