محرم 94 با خانواده
دانیال تقریبا تمام شبهای محرم رو همراه با بابامحسن رفت مسجد محله و عزاداری کرد . انقدر عادت کرده بود که بعد از سوم امام حسین (ع) هم به بابامحسن اصرار می کرد که پاشو بریم مسجد. روز تاسوعا و عاشورا برای دیدن دسته های عزاداری از خونه زدیم بیرون. تو خود محله ده ونک بودیم و خیلی شلوغ بود. پشت دسته مسجد خودمون قرار گرفتیم و دانیال هم از یکی از دوستان بابامحسن زنجیر گرفت و زنجیرزنان تا دم خیمه هایی که برای آتش زدن آماده بود رفتیم. خیمه ها کنار پارک بودو دانیال با دیدن سرسره زنجیر زدن رو ول کرد و رفت سوار سرسره شد و بعد از بازی دوباره با بابامحسن رفتن مسجد و من و الینا برگشتیم خونه. بعد از ناهار هم رفتیم خونه مامانی اینا.
بقیه عکسها در ادامه مطلب
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی