رفتن و نرفتن دانیال به برنامه عمو پورنگ

روز چهارشنبه قرار بود دانیال بره تو برنامه زنده عمو پورنگ .  من ٢:٣٠ مرخصی گرفتم و با باباییش بردیمش استودیو. تا ساعت ٤:٣٠ پشت در استودیو بودیم تا صدامون کنن بریم تو. وقتی رفتم تو فقط یه همراه باید با بچه میرفت که من رفتم. بعد گفت این کوچیکه باید ٦ سالش باشه اما حالا صبر کنید آخر سر برید تو. دانیال مثل سیریش به من چسبیده بود و تا ثانیه ایی از من جدا می شد گریه می کرد. بعد همه بچه ها رفتن. علی رغم اینکه هیچ پدر و مادی رو راه نمی دادن به داخل استودیو و همه والدین باید تو حیاط منتظر می شدن آقاهه گذاشت من دانیال رو ببرم تو اما هر کاری کردم دانیال از من جدا نمی شد. آخر بابامحسن هم اومد تو باز دانیال از ما جدا نشد دیگه پشیمون شدیم و رفتیم بیرون . همین که رفتیم بیرون دانیال گفت می رم تو. میرم پیش بچه ها. من سریع دانیال رو گرفتم و خواستم ببرم تو که نگهبان گفت دیگه نمیشه برگردید تو. حالا از من اصرار از نگبان انکار. آخر با کلی جر وبحث رضایت داد و دانیال رو بردم تو . برنامه شروع شده بود. دانیال رو دادم دست یه آقایی که برعکس بقیه (که مثل دوراز جون هاپوها بودن) خیلی مهربون بود. دانیال رو برد تو و من برگشتم تو حیاط. تا پام رسید تو حیاط صدای جیغ و گریه دانیال رو از تو راهرو شنیدم تا رفتم تو راهرو دیدم داره میدو به سمت در و من گرفتمش. یه آقا هم پشت سرش اومدو گفت خانم این بچه کوچیکه و نمیتونه بشینه و گریه بقیه بچه ها رو هم درمیاره. من هم سرافکنده با دانیال از استودیو زدیم بیرون و رفتیم خونه.