دانیالدانیال، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره
الیناالینا، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

دانیال و الینا بهترین هایم

تولد خاله آتنا

1391/11/4 12:42
359 بازدید
اشتراک گذاری

چندروزی بود که خیلی خسته و بی حوصله بودم دیروز که با آتنا دوست قدیمی و خوبم صحبت کردم بهم گفت که میاد خونمون . من هم خیلی خوشحال شدم. سال گذشته هم خاله آتنا روز تولدش خونه ما بود. دیروز هم براش یه کیک خریدم و رفتیم خونه ببامحسن دانیال رو برد بیرون (پمپ بنزین و یکی دو جا کار داشت) تا من به کارهام برسم. ساعت کمی از ساعت 5 گذشته بود که آتنای عزیزم اومد خونمون. کلی با هم حرف زدیم و دلم باز شد. اصلا خستگیم در رفت. بعد هم بابا محسن دانیال رو آورد خونه و رفت پیش بابابزرگ دانیال. آخه اون تنها بود (عزیز و عمه شیوا رفتن خونه عمه شهلا تا چند روز اونجا باشن). دانیال با دیدن خاله آتنا حسابی ذوق زده بود و از بغلش پایین نمی اومدو تا من با آتنا حرف میزدم به من می گفت تو بورو تو نیا. آخه میخواست آتنا فقط به اون توجه کنه. اتنا هم حسابی باهاش بازی کرد و دانیال از دست آتنا غذا خورد و حسابی خوش گذشت.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مانی محیا
4 بهمن 91 13:10
پروژه پوشکش در چه حاله؟؟


سلام. خوبه. تقریبا موفقیت امیز بوده البته خودم باید ببرمش دستشویی. خودش درست و حسابی نمیگه .
الی مامان آراد
6 بهمن 91 3:52
وب قشنگی دارین خوشحال میشیم به ما هم سر بزنین دوست خوبم


مرسی عزیزم. لطف دارید. چشم حتما
مامان آراد(خاطره)
11 بهمن 91 15:36
سلام خانومی...دیدن دوستان به آدم روحیه میده..خوشحالم که بهت خوش گذشته..
تولد آتنا خانوم هم مبارک..
دانیال جونو بوسسسسسس


مرسی عزیزم. شما هم آراد نازنین رو ببوسید.