تولد خودم
16 آذر تولد من بود اون روز انقدر سرد بود و ترافیک و بارون که ترجیح دادیم خونه بمونیم . آخه قرار بود روز تولد من بابامحسن ما رو ببره بیرون و واسم هدیه بخره و شام و ...
مارفتیم خونه ولی عزیز اینا اومدن بالا و یه نیم ساعتی نشستن و کادوی تولد من رو که یه بلوز بافت سبز بود بهم دادن و تولدم رو تبریک گفتن. او شب گذشت. فرداری اون روز بابامحسن زود اومد خونه و ما رو برد تجریش . برام ساعت کادو خرید . رفتیم شیرینی خریدیم هم واسه اداره من هم واسه خودمون. دانیال هم اون شب بی نصیب نموند و یه ساعت بن10 خرید و یه آدم آهنی. تازه یه تیشرت زمستونه و یه شلوار خونه هم براش خریدیم. کلا امکان نداره ما واسه خودمون یه چیزی بخریم و مجبور نشیم ده برابرش رو واسه دانیال خرید کنیم. چه میشه کرد. دانیاله دیگه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی