دانیالدانیال، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 12 روز سن داره
الیناالینا، تا این لحظه: 9 سال و 16 روز سن داره

دانیال و الینا بهترین هایم

کمر درد عمه شهلا - آب بازی دانیال تو خونه

1393/6/15 14:01
1,468 بازدید
اشتراک گذاری

این روزها دیسک کمر عمه شهلا پاره شده و قراره بصورت استراحت مطلق باشه تا شاید دیسکش جوش بخوره. عمهشیوا رفته بود خونه اونها تا به عمه شهلا کمک کنه . آخر هفته دایی کیاو همسرش اومده بودن تهران. من پنجشنبه خونه مامانم بودم و آخر شب برگشتیم خونه و دانیال اون زمان خواب بود . اما صبح روز جمعه رفتم خونه مادرشوهرم و دایی کیا و زن دایی رو اونجا دیدم. عمه شیوا و شهلا هم اومده بودن خونه عزیز. ظهر عمه شبنم هم اومد خونه عزیز. بچه ها رفتن بالا خونه ما و اونجا بازی می کردن. خونه من چندین بار در حد انفجار بریز و بپاش شد . حتی یه بار بچه ها تو خونه آب بازی می کردن و خونه رو خیس کردن. اما عمق فاجعه وقتی بود که وقتی دایی کیا اینا رفتن و  عمه شبنم و ریحانه هم رفتن دانیال با رادین بالا تنها موندن و ما هم سهل انگاری کردیم و به هوای اینکه بابا محسن بالاست نرفتیم به بچه ها سر بزنیم. بابا محسن هم از همه جا بی خبر خواب بود. بعد از یک ساعتی که از تنهایی بچه ها می گذشت صدای محسن بلند شد که خونه رو آب پر کرده.

همه پا برهنه دویدیم بالا.

با چه صحنه ایی روبرو شدیم:

تمام کوسن های مبل و بالشت های زیر مبلی و بالشت های رختخوابی و عروسک های دانیال همه مثل یه کوه توی بالکن خونه روی هم جمع شده بود. دانیال و رادین هم شلنگ آب رو باز کرده بودن روی وسایل و البته توی خونه. وقتی پامون رسید به فرش خونه آب کاملا کف پای ما رو می گرفت. دانیال و رادین هم خودشون خیس آب بودن که از جیغ ما ترسیدن و فرار کردن تو پله ها.

نمیدونید چه حالی به ما دست داده بود . نمی دوستیم بخندیم یا گریه کنیم. من و عمه شیوا که تند تند آبهای روی فرش رو جمع می کردیم و در عین حال تا نگاهمون به هم می افتاد از خنده غش می کردیم. بیچاره عمه شهلا حسابی حرص خورد. هرچی هم بهش گفتم بابا ول کن به جهن آبه دیگه رادین که کوچیکه چیزی نمی فهمه این کار دانیاله ولی باز هم اون هی ناراحتی می کرد. بهر حال الان همه وسایل هم تو بالکن و اینور و اونور آویزونه تا ببینیم که خشک میشن.

دیشب از بس سرگرم جمع کردن این فاجعه بودیم که حتی دانیال رو بخاطر این موضوع دعوا نکردم . البته بخاطر کار دیگه ایی که بعدا انجام داد یه کتک کوچولو ازم خورد ولی اون موقع که این اتفاق افتاد خودش حسابی ترسیده بود و من هم دلم سوخت و اصلا بهش چیزی نگفتیم. ای کاش از اون صحنه ها یه عکس می انداختیم. البته انقدر خونه رو آب گرفته بود که اگر کسی بجای کمک کردن عکس می انداخت بقیه میکشتنش.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

عاطفه
17 شهریور 93 17:29
امیدوارم کمر عمه شهلا زود خوب بشه.... کار رادین ودانیال جونم حرفی برا گفتن نذاشته.....