اومدم خاله جمیله. مریضی دانیال
همون طور که پیش بینی می کردم دانیال سرماخوردگی رو از من گرفته و سرما خورده. روز دوشنبه و سه شنبه نیومدم اداره. سه شبه شب خاله جمیله اومد تهران و ما هم دوشنبه رفتیم خونه مامانی. سه شنبه هم دانیال رو بردم پیش دکتر قدیمیش دکتر صاحب حریری. وقتی برگشتیم خونه مامانی دانیال انقدر خسته بود که سریع خودش رو انداخت رو پای من و خوابش برد من هم با خاله جمیله و دایی رفتم جمهوری و برای بچه ها چند تکه لباس خریدیم. واقعا همه چیز گرون شده. دیشب برگشتیم خونمون تا من صبح بیام اداره. دیشب انقدر خسته بودم که وقتی دانیال رو که تو بغلم خوابش برده بود بردم گذاشتم تو رختخوابش من هم کنارش خوابم برد. امروز دانیال رو گذاشتم خونه. عمه شیوا ت...